توکز رخ شمع طور و چشم جان، از حزین لاهیجی غزل 925

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی

1 توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی چه خواهد شد سرت گردم، شب ما را سحر باشی؟

2 دو عالم از فروغ روی او، یک چشم بینا شد نبینی روی هجران را، اگر صاحب نظر باشی

3 سروش مقدم جانان رسید، از بال پروازت مرا ای هدهد جان زنده کردی، خوش خبر باش

4 برآ از خود، فضای بیخودی را هم تماشا کن چرا چون برق، درقید حیات مختصر باشی؟

5 سَرِ پایی بزن مستانه، سامان دو عالم را چرا از فکر صندل، در خمار دردسر باشی؟

6 پریشانی بود موج خطر، پرشور دریا را کنی گردآوری گر قطرهٔ خود را، گهر باشی

7 حزین ، افشاندن دامن، ندارد این قدر کاری برای خردهٔ جان، چند لرزان، چون شرر باشی؟

عکس نوشته
کامنت
comment