1 به سعی در طلبش راه جستجو سر کن می دگر ز گداز نفس به ساغر کن
2 حدیث ریختن خونم از تو کس نشنید از این شراب برای شگون لبی تر کن
3 به سینه داغ تو زان بیشتر که نیک شود به کاو کاو سر ناخنش نکوتر کن
1 گرچه باشد در بر ما دلبر می نوش ما نیست جز ما چون کمان حلقه در آغوش ما
2 هیچگه آواز بوی غنچه ای نشنیده ای؟ غافلی از جوش فریاد لب خاموش ما
1 میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا بود چون معنی از مصرع زقد او کمر پیدا
2 ندارم آگهی از حال دل لیک اینقدر دانم که گاهی می شود در دود آهم چون شرر پیدا
1 نخواهم زان گل رخسار برداری نقابش را که ترسم گرمی نظاره ای گیرد گلابش را
2 نسیم امروز با بوی که آمد رو به این وادی که ماند آغوش حسرت باز هر موج سرابش را