🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
اسدی توسی

اسدی توسی

اسدی توسی
اسدی توسی

سوی باغ با دایه ناگه از اسدی توسی گرشاسپ‌نامه 79

گرشاسپ‌نامه 79 ام از 144 گرشاسپ‌نامه

سوی باغ با دایه ناگه ز در

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38

1 سوی باغ با دایه ناگه ز در درآمد پری چهرهٔ سیمبر

2 یکی جام زرین به کف پُر نبید چو لاله می و، جام چون شنبلید

3 نهفته به زربفت رومی برش ز یاقوت و دُر افسری بر سرش

4 خرامان چو با ماه پیوسته سرو ز گیسو چو در دام مشکین تذرو

5 دو زلفش به هم جیم و در جیم دال دهن میم و بر میم از مشک خال

6 دو برگ گلشن سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت

7 زنخدان چو از سیم پاکیزه گوی که افتد چه از نوک چوگان دروی

8 دو بیجاده گفتی که جادو نهفت میانش به الماس اندیشه سفت

9 بناگوش تا بنده خورشیدوار فرو هشته زو حلقهٔ گوشوار

10 دو مه بُد یکی گرد و دیگر دو نیم یکی ماه از زرّ و دیگر زسیم

11 به مه برش درعی ز مشک و عبیر گه از تاب چین ساز و گه خم پذیر

12 شکنش آتش نیکوی تافته گره هاش دست زمان بافته

13 دو بادام پربند و تنبل پرست یکی نیم خواب و یکی نیم مست

14 بزان بادش از زلفک مشکبیز همه ره چو از نافه بگشاده زیز

15 ز خنده لبش چشمهٔ نوش ناب فسرده درو قطره بر قطره آب

16 به سیمین ستون خم درآورد و گفت که بایدت مهمان ناخوانده جفت

17 سپهدار بر جست و بردش نماز مزیدش دو یاقوت گوینده راز

18 بدو اندر آویخت آن دلگسل چو معنی ز گفتار شیرین به دل

19 به رویش بر از بسد درّ پوش همی ریخت بر لاله شکر ز نوش

20 نشستند و بزمی نو آراستند به می یاد یکدیگران خواستند

21 بلورین پیاله ز می لاله شد کف می کش از لاله پر ژاله شد

22 سپهدار گفتا سپاس از خدای که جفتی مرا چون تو آمد به جای

23 گر از پیش دانستمی کار تو همین فرّ و خوبی و دیدار تو

24 بُدی دیر گه کان کمان پیش شاه کشیدسمتی بر امید تو ماه

25 پری چهره گفت ایچ پیل آن توان ندارند، پس چون توانی تو آن

26 بدان کان کمان آهنست اندرون دگر چوب و توز و پیست از برون

27 بمان تا چنان هم کمانی دگر من از چوب سازم نهان از پدر

28 بخندید یل گفت از آنگونه پنج کشم، چونت دیدم ندارم به رنج

29 کشیدن چنان چرخ کار منست مرا هست موم ار ترا آهنست

30 چو خر در گل افتد کسی نیکتر نکوشد به زور از خداوند خر

31 از آن پس به می دست بردند و رود بر هر دو دایه سرایان سرود

32 به جز دایه دمساز با هر دو کس زن خوب بازارگان بود و بس

33 شده غمگسارنده شان هر دو زن گه این پای کوب و گه آن دست زن

34 همه بودشان رامش و میگسار مل و نقل و بازی و بوس و کنار

35 به یک چیزشان طبع رنجور بود که انگشت از انگشتری دور بود

36 چو از باده سرشان گرانبار شد سمن برگ هر دو چو گلنار شد

37 یل نیو را کرد بدرود ماه بشد باز گلشن به آرامگاه

38 همه شب دژم هر دو از مهر و تاب نه با دل شکیب و، نه با دیده خواب

اسدی توسی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر سوی باغ با دایه ناگه ز در گرشاسپ‌نامه 79 ام از 144 گرشاسپ‌نامه اسدی توسی می باشد
شعر قالب : گرشاسپ‌نامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در

شاعر شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در چه کسی است ؟

شاعر شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در اسدی توسی می باشد.

شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در چیست ؟

قالب شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در گرشاسپ‌نامه است

سبک شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در چیست ؟

سبک شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر سوی باغ با دایه ناگه ز در چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
اسدی توسی

سوی باغ با دایه ناگه از اسدی توسی گرشاسپ‌نامه 79

گرشاسپ‌نامه 79 ام از 144 گرشاسپ‌نامه
بنر