مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

سوی میدان شهریار از مسعود سعد سلمان قصیده 157

قصیده 157 ام از 1098 قصاید

سوی میدان شهریار گذر

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 سوی میدان شهریار گذر قدرت و صنع کردگار نگر

2 ایستاده نگاه کن چپ و راست کوههای بلند و جاناور

3 هر یکی با یک اژدهای دمان اژدها نه و اژدها پیکر

4 دو ستون در دهان هر یک از آن اندر آهن گرفته سر تا سر

5 چون دژ آهنین ویشک قویش در دژ آهنین گشاید در

6 دشمنی را اگر بخسبانند از گل و خاک و خون بود بستر

7 آتشی را اگر بر افروزند گردد آن را نجوم چرخ شرر

8 این همه نعمت ژنده پیلانست که سر نصرتند و روی ظفر

9 همه مستند و اهتزاز کنند به سرود و سماع بازیگر

10 همه دیوان روز پیکارند برده دیوان ز زخمشان کیفر

11 صد زده زان چهار صد عفریت که گه تک شوند مرغ به پر

12 این شگفتی کدام خسرو راست یک جهان دیو گشته فرمانبر

13 چون سلیمان نشسته کامروا ملک داد و رز دین پرور

14 شه ملک ارسلان بن مسعود شادی تخت و نازش افسر

15 آنکه از نام همچو خورشیدش آسمان شد ز بس شرف منبر

16 داده در دست از زمانه زمام بسته در خدمتش سپهر کمر

17 ملک را کرده عدل او یاری ملک را بسته عدل او زیور

18 به فغان آمده ز تیغش کفر به خروش آمده ز دستش زر

19 ای بر رفعت تو چرخ زمین وی بر بخشش تو بحر شمر

20 ملکی و به ملک هفت اقلیم نیست اندر جهان ز تو حق تر

21 من زدم فال گشت نهال آن نهالی که دولت آرد بر

22 لشکری دولت تو تعبیه کرد کاندرو وهم کس نیافت گذر

23 ژنده پیلان تو چو پیلانند از پس و پیش آن قوی لشکر

24 پیش هر پیل فوجی از ترکان رزمجویان چو شیر شرزه نر

25 هر کرا پیل و شیر بازیگر دشمنان را به نزد او چه خطر

26 این همه هست هست و بود و بود کردگار جهان تو را یاور

27 پیش چشم آیدم همی فتحی که شود ناگهان به دهر سمر

28 من از آن فتح چون براندیشم یادم آید همی ز فتح کتر

29 که در ایام جد جد تو را کرد روزی کروکر داور

30 پادشاها به فرخی بنشین شهریارا به خرمی می خور

31 چون به بزم تو در کف تو شود باده آب حیات در ساغر

32 نه عجب گر فلک شود مجلس ماه و ساقی و زهره خنیاگر

33 تا ز گردون و اختر اندر دهر هر چه مضمر بود شود مظهر

34 باد گردان برای تو گردون باد تابان به حکم تو اختر

35 هفت کشور تو را به زیر نگین وز تو آباد و شاد هر کشور

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سوی میدان شهریار گذر

شاعر شعر سوی میدان شهریار گذر چه کسی است ؟

شاعر شعر سوی میدان شهریار گذر مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر سوی میدان شهریار گذر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر سوی میدان شهریار گذر چیست ؟

قالب شعر سوی میدان شهریار گذر قصیده است

سبک شعر سوی میدان شهریار گذر چیست ؟

سبک شعر سوی میدان شهریار گذر سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر سوی میدان شهریار گذر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

سوی میدان شهریار از مسعود سعد سلمان قصیده 157

قصیده 157 ام از 1098 قصاید
بنر