امشب من و تو هردو، مستیم، از سلمان ساوجی غزل 1

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما

1 امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما تو مست می حسنی، من، مست می سودا

2 از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا

3 آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا

4 ای دل! به ره دیده، کردی سفر از پیشم رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟

5 انداخت قوت دل را، بشکست به یکباره چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟

6 تا چند زنم حلقه؟ در خانه به غیر از تو چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا

7 از بوی تو من مستم، ساقی مدهم ساغر بگذار که می‌ترسم، از درد سر فردا

8 در رهگذر مسجد، از مصطبه بگذشتم رندی به کفم برزد، دامن، که مرو ز اینجا

9 نقدی که تو می‌خواهی، در کوی مسلمانی من یافته‌ام سلمان؟ در میکده ترسا

عکس نوشته
کامنت
comment