سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

امشب که شبم از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 73

جمشید و خورشید 73 ام از 897 جمشید و خورشید

امشب که شبم به وصل تو می گذرد،

1 امشب که شبم به وصل تو می گذرد، دامی ز سر زلف خود، ای دام خرد،

2 بر روی هوا بگستران تا ناگاه زاغ شب از این سراچه بیرون نپرد

3 بوصف الحال خورشید دل افروز دو بیت آورد مطبوع و جگر سوز

4 امشب که شد آن ماه فلک مهمانم، بنشینم و داد خوش از او بستانم

5 ور صبح نفس زند ز آه سحری برخیزم و شمع صبح را بنشانم

6 چو جم بشنید نظم همچو آبش فرو خواند این رباعی در جوابش

7 امشب شب آنست که دل چیره شود وز عشرت ما چشم فلک خیره شود

8 گر صبح گریبان شب تار درد آیینه عیش عاشقان تیره شود.

9 ز ناگه خنده ای زد صبح دم سرد از آن یک خنده شب را منفعل کرد

10 شب هندو معنبر زلف بر بست ز جای خویشتن خورشید بر جست

11 گرفت آن ماه تابان را در آغوش چو زلف آوردش اندر گردن و گوش

12 لبش بوسید و شیرین قطعه ای گفت به گوهر قطعه یاقوت را سفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد،

شاعر شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، چه کسی است ؟

شاعر شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، سلمان ساوجی می باشد.

شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، چیست ؟

قالب شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، جمشید و خورشید است

مضمون اصلی شعر امشب که شبم به وصل تو می گذرد، چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر