1 امشب ایشمع انجمن افروز پر پروانه را زمهر مسوز
2 تا بوصل تو خوش بود یکشب گو بسوزد دگر همه شب و روز
3 بامدادش تو در سرا آئی هر کرا کوکبی بود فیروز
4 چشم عاشق چو دوخت بر رخ دوست بر نگیرد بناوک دلدوز
5 دید حربا چو پرتو خورشید نتوان گفتمش که دیده بدوز
6 دل آشفته بسته ای بکمند کس نه بستست مرغ دست آموز
7 مهر حیدر بورز و میخور فاش بگذر از زاهد ریا اندوز
دیدگاهها **