فردا که شهیدان تو در از آشفتهٔ شیرازی غزل 411

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

فردا که شهیدان تو در حشر بیارند

1 فردا که شهیدان تو در حشر بیارند فریاد اگر دست شکایت بدر آرند

2 آیند زبس خیل قتیلت بتظلم در عرصه محشر دیگرانرا نگذارند

3 با این همه غوغا چو تو از پرده درآئی رویت نگرند وز دیه نام نیارند

4 خوبان که جهان را ثمر نخل وجودند در مزرع دلم تخم وفا از چه نکارند

5 جز سر انا الحق نکند نشر زمنصور صد سال تنش گر بسر دار بدارند

6 آشفته چه پروا بود از هول قیامت بر خاک در دوست تنم گر بسپارند

7 زینت ده آفاق علی مخزن اسرار کز خاک درش خیل ملک تحفه بیارند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر