1 فردا چو بنامه ی سیاهم بینی وز شرم گناه عذر خواهم بینی
2 من در خور جرم خویش، عفوت بینم تو در خور عفو خود، گناهم بینی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟! بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم
2 تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟! وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!
1 از سینه دل رمید و بزلف تو رام ماند مرغ از قفس پرید و گرفتار دام ماند
2 می گفتمش غم دل و، عمدا نکرد گوش؛ تا غیر آمد و، سخنم ناتمام ماند!
1 شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛ روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم
2 یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم!
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به