-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با هم افسوس بتانی که در این ملک شهند دست دادند که دستی بدل ما ننهند
2 دل و جان، از دو نگه میبری و دلشدگان یک نگه دیده و در حسرت دیگر نگهند
3 رسته از زاری ایشان ز جفایت خلقی عاشقان تو، ز ره گم شده و خضر رهند
4 عافیت را بجهان قدر ندانند مگر آن گدایان که بهمسایگی پادشهند!
5 ای که داری سر خون ریختن اهل وفا زین گنه کشتنیم من، دگران بیگنهند!