امروز هیچ خلق چو از مسعود سعد سلمان قصیده 35

مسعود سعد سلمان

آثار مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

امروز هیچ خلق چو من نیست

1 امروز هیچ خلق چو من نیست جز رنج ازین نحیف بدن نیست

2 لرزان تر و نحیف تر از من در باغ شاخ و برگ سمن نیست

3 انگشتریست پشت من گویی اشکم جز از عقیق یمن نیست

4 از نظم و نثر عاجز گشتم گویی مرا زبان و دهن نیست

5 از تاب درد سوزش دل هست وز بار ضعف قوت تن نیست

6 این هست و آرزوی دل من جز مجلس عمید حسن نیست

7 صدری که جز به صدر بزرگیش اقبال را مقام وطن نیست

8 چون طبع و خلق او گل و سوسن در هیچ باغ و هیچ چمن نیست

9 لؤلؤ و در چو خط و چو لفظش ولله که در قطیف و عدن نیست

10 اصل سخن شده ست کمالش واندر کمالش ایچ سخن نیست

11 مداح بس فراوان دارد لیکن از آن یکیش چو من نیست

عکس نوشته
کامنت
comment