- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به حضرت تو، که یارد، که قصهای ز من آرد؟ به غیر باد و برآنم که باد، نیز نیارد
2 اگر نسیم نماید، کسالتی به رسالت سلام من که رساند، پیام من که گزارد؟
3 نسیمی از سر زلف تو میخرم به دو عالم وگر چه خود همه عالم، نسیم زلف تو دارد
4 خیال روی تو در چشم ما و ما، متحیر در آن قلم که چنین صورتی بر آب، نگارد
5 لبم چو یاد کند، ذوق خاکبوس درت را ز شوق مردم چشم من، آب در دهن آرد
6 گرم وصال تو بگذاشت پیش از این دو سه روزی مرا فراق تو دائم که پیش ازین، نگذارد
7 بروز وصل خودم وعده داده بودی، سلمان درین هوس، همه شبهای تیره روز شمارد