-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا غمت همچو الف در دل ما جا کرده دل ما ترک هوای غم هر جا کرده
2 رو به روی غمت آورده و دل برده ز دست از جهانی شب وصل تو تمنّا کرده
3 از دو چشمم همه شب خیل خیالت نرود در درون دل و جان مهر تو مأوا کرده
4 دل همی جست پناهی و بلای شب هجر دیده ی جان سر زلفین تو پیدا کرده
5 نکهت پیرهن یوسف جان می شنوم چشم یعقوب حزین بوی تو بینا کرده
6 در تمنّای شب وصل تو شد عمر عزیز ای بسا جور که هجران تو بر ما کرده
7 در غم حسرت دیدار تو ای جان جهان همه شب بخت بدم دیده چو دریا کرده