تا سر زلف تو شوریده و سرکش باشد از مجد همگر غزل 22

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

تا سر زلف تو شوریده و سرکش باشد

1 تا سر زلف تو شوریده و سرکش باشد کارمن چون سر زلف تو مشوش باشد

2 عشقت آن خواست که در راه تو تا جان دارم بار عشق تو بر این جان بلاکش باشد

3 تا کمان تو بود ابرو و تیرت مژگان دلم از تیر غم آکنده چو ترکش باشد

4 تا بود نقش خیال رخ تو در چشمم رویم از اشک چو بیجاده منقش باشد

5 به دو چشم تو که در ماه نظاره نکنم تا نظر گاه من آن عارض مهوش باشد

6 صبر فرموده مرا وصل تو در آتش هجر چون صبوری کند آنکس که در آتش باشد

7 یک شب ای دوست رضا ده به خوشی دل من خود چه باشد که شبی از تو دلم خوش باشد

عکس نوشته
کامنت
comment