به زلف و خال تو کردی خون خویش از کمال خجندی غزل 670

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

به زلف و خال تو کردی خون خویش سبیل

1 به زلف و خال تو کردی خون خویش سبیل به شرط آنکه سئانند خونبها ز قتیل

2 متاع من سر و جان است و نیست لایق دوست به دوستان چه فرستد کسی متاع قلیل

3 تنم گداخت چو شمع و دلیل ضعف دل است عجب که پیش تو روشن نگشت ضعف دلیل

4 رقیب ساخت دو چشم ترم به زخم کبود در دجله بود روان چشم من شد اکنون نیل

5 چه التفات محب را به بوستان نعیم که دل ز روی تور باغیست بر زنار خلیل

6 به وصل صحبت یوسف عزیز من مشتاب جمال بار نبینی مگر به صبر جمیل

7 کمال زلف بتان گر خیال میبندی مرو به خواب که هندوستان به بینده فیل

عکس نوشته
کامنت
comment