به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی از جامی غزل 930

به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی

1 به یمن سایه چتر فلک سای خداوندی خراسان غیرت چین شد ز ترکان سمرقندی

2 ز باران سرشک آرزومندان بحمدالله که آمد در برومندی نهال آرزومندی

3 همایون موکب جانان رسید ای چرخ زنگاری چرا این اطلس فیروزه در پایش نیفکندی

4 کله چون کج نهد ماه من ای خورشید می شاید که پیش چاوشان خیلش از جوزا کمربندی

5 مگوییدم که شو خرسند چون دیدار او دیدی مسلمانان نیاید راست با هم عشق و خرسندی

6 چو پاکانش پسندیدند یارب دامن پاکش مبرا دار تا دامان حشر از هر چه نپسندی

7 پدروار این همه مهر و محبت تا به کی جامی چو با ما در نمی آرند خوبان سر به فرزندی

عکس نوشته
کامنت
comment