1 تا داد بکدخدای دادار بچه چون من عزبی کجاست بسیار بچه
2 لولی نیم اما بود اندر وطنم چون بنگه لولیان بخروار بچه
1 آن بت که بقد سرو روانش گفتیم وز غایت نازکی روانش گفتیم
2 سفتیم بالماس تفکر لعلش در حال که سفته شد دهانش گفتیم
1 ای سایه خدای توئی همچو آفتاب با خاص و عام بر سر اظهار تربیت
2 گرد بسیط خاک فلک دورها بگشت قادر نیافت کس چو تو برکار تربیت
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود