- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته دل بردنی به این رنگ کاریست دست بسته
2 چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد گر باغبان ببندد از گل هزار دسته
3 تا پیش هر خس آن گل افکنده پرده از رخ چون غنچه در درونم خون پرده بسته
4 بنشسته با رقیبان رخ بر رخ آن شه حسن ما را دگر عجایب منصوبهای نشسته
5 من با حریف عشقت دیگر چگونه سازم او سالم و توانا من ناتوان و خسته
6 دریای عشق خوبان بحری نکوست اما کشتی ما در آن بحر بد لنگری گسسته
7 دیوان محتشم را گه گه نظاره میکن شاید در او بیابی ابیات جسته جسته