-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند کاری به ما شوریدگان، آن زلف و کاکل می کند کاری
2 دلم را در خروش آورده چون گل نوشخند او نوازشهای آن رنگین تغافل، می کندکاری
3 شب از وجد نسیم، از خود نرفتم گر درین گلشن به بوی صبحدم، گلبانگ بلبل می کند کاری
4 به غفلت توبه کردم از می و اکنون پشیمانم خورد افسوس، هرکس بی تامّل می کند کاری
5 حزین از بوالفضولان، در غمش محروم تر مردم مگو با ناز او صبر وتحمّل می کندکاری