- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به صد محنت دهان ما ز روزی بهرهور گردد بلی این آسیا پیوسته از خون جگر گردد
2 روم فرسنگها از خود ز بس در بزم حیرانی تکلم بر زبان شکوه آلودم جگر گردد
3 بود پاشیدن از خود در هوایت اوج پروازش دلم را همچو گل گر لخت لختش بال و پر گردد
4 ز فیض ابر دست ساقی امشب چشم آن دارم که بر سر شعله شمع بزم را گلبرگ تر گردد
5 ز شرح سوز دل گویی رگ برقی است می ترسم که مکتوبم بلای جان مرغ نامه بر گردد
6 پی پاس فلک جویا به ضبط گریه مشغولم مباد از سیل اشکم این کهن دیوار برگردد