-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود ز وحشتم رگ خارا، رم غزال شود
2 چو طور، بوم و بر من شود تجلی زار رخت چو شمع پریخانهٔ خیال شود
3 نهفته ایم به حیرت ز رشک، نام تو را میانهٔ لب و دل تا به کی جدال شود؟
4 روان ز دیدهٔ بلبل دپن چمن باید هزار جدول خون، تا قدی نهال شود
5 به وعده نام وفا می بری و می ترسم میانهٔ غم و دل، آشتی ملال شود
6 بود ز رخنهٔ لب، آفت قلمرو دل گرفتنی ست دهانی که هرزه نال شود
7 شود کلید در خلد بی طلب فردا به عرض حال زبان گسسته لال شود
8 به لب شراب سخن صاف اگر نمی آید چو من به پرد هٔ دل ریز تا زلال شود
9 حزین ز سینه ی صد چاک دل برون افکن قفس وبال به مرغ شکسته بال شود