-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا رود جان از تن ما میرود داند این معنی به عمدا میرود
2 دل نگیرد بعد از این اینجا قرار دلبرش هرجا هست آنجا میرود
3 خار دیبا ترسمش بر پا رود گر که خود بر فرش دیبا میرود
4 فوج غمزه جابهجا داده قرار ترک یغمایی به یغما میرود
5 تا که گیرد فیضی از لعلش مسیح مردهسان سویش مسیحا میرود
6 اشک من هرشب به پروین عقد بست تیر آهم بر ثریا میرود
7 آن پسر را بر پدر بس فخرهاست فخر مردم گر به آبا میرود
8 دل ز کویش میکند عزم سفر بلبل از گلشن به غوغا میرود
9 بر سر زلف بتان دل بستهای عمرت آشفته به سودا میرود
10 سر بنه بر درگه شاه نجف کار درویشانا به مولا میرود
11 لعل دارد از لب تو آب و رنگ در ز چشم ما به دریا میرود