-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد
2 برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد
3 اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل ببند نامه به پیکان که نیز تر ببرد
4 به فکر آن لب شیرین چنان ضعیف شدم که گیردم مگس و پیش او بپر بپرد
5 چه منت است که من دل به خدمتت ببرم که چشم تو صد زآن به یک نظر ببرد
6 بدرد و حسرت آن غمزه نرگس بیمار بر آن است که با خاک چشم تر ببرد
7 کمال بر در جانان بر ببر جانرا که هر که رفت بر آن در چنین بسر ببرد