1 تا توانی ضمان مشو کس را کاولش بر دهد پشیمانی
2 و اوسط آن بود ملامت خلق و آخر اندر غرامتش مانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دوش وقت صبحدم آمد نسیمی مشکبار مژده جانپرورم داد از قدوم شهریار
2 گفت کآمد رایت منصور شاه شرق و غرب بخت و دولت بر یمین و فتح و نصرت بر یسار
1 فرخنده باد مقدم دستور کامیاب بر روزگار دولت شاه فلک جناب
2 سلطان مشرقین که از اوج سروری رأیش فکند سایه رفعت بر آفتاب
1 باد بهار میوزد از روی مرغزار جان تازه میکند نفس باد نو بهار
2 چون بوی عنبرست بدم خاک بوستان چون آب صندلست برنگ آب جویبار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **