به کیش اهل حقیقت کسی از وحدت کرمانشاهی غزل 17

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است

1 به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است

2 ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم که در دیار فنا تخت و تاج درویش است

3 به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است

4 رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی که این منافق دور از خدا بداندیش است

5 هوای کوی خرابات و آب میخانه به از هوای دزاشیب و آب تجریش است

6 بشوی دست ز دنیا و پند من بنیوش که مهر او همه کین است و نوش او نیش است

7 تو را چه آگهی از حال مست مخموریست که شحنه‌اش بود اندر پی عسس پیش است

8 من و خیال سلامت از این سفر هیهات که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است

9 ز کس مرنج و مرنجان کسی ز خود وحدت که این حقیقت آیین و مذهب و کیش است

عکس نوشته
کامنت
comment