-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است
2 ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم که در دیار فنا تخت و تاج درویش است
3 به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است
4 رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی که این منافق دور از خدا بداندیش است
5 هوای کوی خرابات و آب میخانه به از هوای دزاشیب و آب تجریش است
6 بشوی دست ز دنیا و پند من بنیوش که مهر او همه کین است و نوش او نیش است
7 تو را چه آگهی از حال مست مخموریست که شحنهاش بود اندر پی عسس پیش است
8 من و خیال سلامت از این سفر هیهات که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است
9 ز کس مرنج و مرنجان کسی ز خود وحدت که این حقیقت آیین و مذهب و کیش است