1 تا در ره دوست سر ز پا میدانی نه مبدأ خود، نه منتها میدانی
2 در عالم آشنائی ای بیگانه تا بیگانه ز آشنا میدانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در خرابات مجانین کن گذر تا ببینی رسم و آئین دگر
2 عادت اینجا ترک رسم و عادت است رسم، اینجا ترک جان و ترک سر
1 وصالش دمی گر شود حاصلم چو نو دولتان بر نتابد دلم
2 که دارد حریفان نشانم دهید طلسمی که بگشاید این مشکلم
1 جائی که به طاعات مباهات توان کرد محراب صنم قبلهٔ حاجات توان کرد
2 من روی به کعبه نهم از خاک در تو از کعبه اگر رو به خرابات توان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به