به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ از جامی غزل 277

جامی

جامی

جامی

به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ

1 به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ به کام عقل ز ملک بقا نیابی حظ

2 فنای عشق شو و از فنا فنا شو نیز که بی فنای فنا از خدا نیابی حظ

3 ز خویش طالب حظ شو که گر برون از خویش دو کون راطلبی هیچ جا نیابی حظ

4 عبای فقر و قبای عناست بر تو حرام اگر ز سر عبا در قبا نیابی حظ

5 ببست حرص وهوا بر دلت مجاری فیض ازان ز صحبت اهل صفا نیابی حظ

6 تو را چه سود که گل شد به باغ نافه گشای چو ازروایح باد صبا نیابی حظ

7 چو حظ اهل ولا از بلا بودجامی همین بلای تو بس کز بلا نیابی حظ

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر