- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به بوستان ولایت کهن درخت بلند که عمرها به سر اهل فقر سایه فکند
2 چو شاخ سدره نه در سربلندیش همتا چو باغ روضه نه در میوه بخشیش مانند
3 فروغ آن به فیوض کرم گرانمایه اصول آن به صفات قدم قوی پیوند
4 به بذل میوه غذای هزار روزیخواه به بسط سایه پناه هزار حاجتمند
5 ستوده خواجه عبیدالله آن که در همه عمر جز از شهود حقیقت نشد دلش خرسند
6 به هشتصد و نود و پنج صرصر اجلش نکرده رحم بر اهل جهان ز بیخ بکند
7 گذشته پاسی از آخرین شب از ماهی که شمع جمع رسل را در او رسید گزند
8 نبود رفتن او همچو دیگران جامی ز دهر حادثه زای و سپهر فتنه پسند
9 چو جذب معنی وحدت به عارف آرد روی نه ممکن است که ماند به قید صورت بند