1 تا روی چو ماه تو نهانست ز چشم بی روی توأم دجله روانست ز چشم
2 از سوز دل سوخته وز جور فراق خونابه به روی من روانست ز چشم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای دیده گشته در غم هجر تو چون شراب وای دل بر آتش غم عشقت شده کباب
2 ای سرو راستی که قدی خوش کشیده ای در بوستان عشق سر از سوی ما متاب
1 صبا چه گفت ز دلدار خشم رفتهٔ ما کجا مقام گرفت آن مه دوهفتهٔ ما
2 نشسته در دل محزون ما شب و روزست خیال روی نگار ز چشم رفتهٔ ما
1 ای سرو چمن چو قامتت راست با ما تو بگو که آن چه بالاست
2 میلت سوی ما بدی همیشه این سرکشی تو از چه برخاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به