تا طرف نقاب از رخ رخشان از فروغی بسطامی غزل 58

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست

1 تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست خورشید فلک از پی فرمان تو برخاست

2 تا تنگ دهان را به شکر خنده گشودی طوطی به هوای شکرستان تو برخاست

3 بر افسر شاهان سرافراز نشیند هر گرد که از گوشهٔ دامان تو برخاست

4 داغی است که در سینهٔ صد چاک نهفتند هر لاله که از خاک شهیدان تو برخاست

5 در کار فروبسته عشاق فکندند هر عقدهٔ که از زلف پریشان تو برخاست

6 صد ولوله در مردم صاحب نظر انداخت هر فتنه که از نرگس فتان تو برخاست

7 بر خاک فشاند آب رخ مشک ختن را هر نافه که از طرهٔ پیچان تو برخاست

8 در انجمن باده کشانش ننشانند پیمانه‌کشی کز سر پیمان تو برخاست

9 تا سرزده خورشید جهان‌تاب ز مشرق خورشید فروغی ز گریبان تو برخاست

عکس نوشته
کامنت
comment