به عمرها ننهم پا برون ز از عرفی شیرازی غزل 409

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

به عمرها ننهم پا برون ز خانهٔ خویش

1 به عمرها ننهم پا برون ز خانهٔ خویش نگاهبان خودم من بر آستانهٔ خویش

2 به هر طریق که بگذشته بی تاسف نیست به سوز و داغ دی و عشرت شبانهٔ خویش

3 در آن دیار دلم کرده خو به بد مستی که محتسب کند از شعله تازیانهٔ خویش

4 ز مشکلات محبت نیفکنم دامی که مرغ عقل نسازد به آب و دانهٔ خویش

5 نهفته سر دهم از دیده سیل خون، که مباد غم زمانه برد جدولی به خانهٔ خویش

6 در این مکوش که آید دلت به جان، عرفی که مرغ شوق بخوابد در آشیانهٔ خویش

عکس نوشته
کامنت
comment