- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کوی یار مرا بار در گل افتاده است فتاده بار من اما به منزل افتاده است
2 چگونه آورد او را به دام بیخود عشق که مرغ زیرک و صیاد غافل افتاده است
3 خوشم که کار مرا دوست بسته میخواهد وگرنه عقده من سخت مشکل افتاده است
4 به خون خویش تپم تا ابد که مرگش نیست ز تیغ جور تو مرغی که بسمل افتاده است
5 ز تن فتاده به کویش اگر سر مشتاق به این خوش است که در پای قاتل افتاده است