به کوی یار مرا بار در گل از مشتاق اصفهانی غزل 62

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

به کوی یار مرا بار در گل افتاده است

1 به کوی یار مرا بار در گل افتاده است فتاده بار من اما به منزل افتاده است

2 چگونه آورد او را به دام بی‌خود عشق که مرغ زیرک و صیاد غافل افتاده است

3 خوشم که کار مرا دوست بسته می‌خواهد وگرنه عقده من سخت مشکل افتاده است

4 به خون خویش تپم تا ابد که مرگش نیست ز تیغ جور تو مرغی که بسمل افتاده است

5 ز تن فتاده به کویش اگر سر مشتاق به این خوش است که در پای قاتل افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment