تا نهاد آن مست رنگین جلوه از جویای تبریزی غزل 891

جویای تبریزی

شعربعدی

1266 / 891

شعر قبلی

خانه / جویای تبریزی / دیوان اشعار جویای تبریزی / غزلیات در دیوان اشعار / غزل شماره 891

1 تا نهاد آن مست رنگین جلوه پا در کلبه ام بال طاؤسیست هر موج هوا در کلبه ام

2 از بناگوشی ز بس سامان فیض اندوختم موج مهتاب است فرش بوریا در کلبه ام

3 یاد رخسار تو زنگ کلفت از دل می برد خاکروبی می کند موج صفا در کلبه ام

جویای تبریزی

شعر شعر کهن غزل جویای تبریزی

عکس نوشته

کامنت

شعر های دیگر از جویای تبریزی

1 نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را

2 هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان عمارت می کند در کشور دلها خرابی را

1 تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا دامن زدن بر آتش دل هر نفس مرا

2 عشق آمد و رهاند زننگ هوس مرا گردیده رزق شعله همه خار و خس مرا

1 زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها

2 به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها

شعربعدی

1266 / 891

شعرقبلی