- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده است برگ برگ غنچه در وصفت زبان گردیده است
2 شد پس از مردن غبارم سرمهٔ آوازها بسکه در هر ذره ام رازی نهان گردیده است
3 بر سر خاکم هما کسب سعادت می کند استخوانم تا خدنگت را نشان گردیده است
4 سرخرویی را مهیا همچو برگ غنچه باش گر ترا جویا یکی با دل زبان گردیده است