-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ دلی دارم ز دستش داغ بر داغ
2 به تن تا دیده ام کو داغها سوخت بود صد داغ بر جانم ز هر داغ
3 به داغ خویش سوزد دیگران را نباشد عاشقان را زین بتر داغ
4 ز داغ شوق و سوز فرقت اوست اگر زخم است بر جانم و گر داغ
5 مرا از داغ او روی بهی نیست ز بس دارم به روی یکدیگر داغ
6 ز داغش بر دلم دیرینه ریشیست که نبود سودمند آن را مگر داغ
7 چو جامی داغی از وی بر جگر خواست به بیداغی نهادش بر جگر داغ