- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را بباد داد ورقهای درس و فتوی را
2 ز عاصفات خدا بحر قهر موجی زد نهنگ عشق فرو برد طور موسی را
3 غرامتست نظر بر مهوسی که ندید میان جلوه صورت جمال معنی را
4 بغیر دیده مجنون کسی نیاورد تاب اشعه لمعات جمال لیلی را
5 نسیمی از سر زلفت وزید در عالم هوای خلد برین داد داردنیی را
6 سواد زلف ز رخسار بر فشان و بگو: «بماهتاب چه حاجت شب تجلی را؟»
7 بلای عشق بدعوی قدم کمان کردست که داشتم بهمه عمر این تمنی را
8 اگر چه زار و نزارم، ولی بدولت عشق کسی چو من نکشید این کمان دعوی را
9 به پیش قاسمی از زهد رندی اولی تر به کاهلی نتوان کرد ترک اولی را