فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای از فروغی بسطامی غزل 441

غزل 441 ام از 549 غزلیات

تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای

1 تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای آهوان را همه خون در جگر انداخته‌ای

2 به هوای لب بامت که نشیمن نتوان طایران را همه از بال و پر انداخته‌ای

3 ای دل غم زده از عجز تو معلومم شد که بر تیغ محبت سپر انداخته‌ای

4 می‌توان یافتن از تیشهٔ فرهاد ای عشق که بسی کوه گران از کمر انداخته‌ای

5 به کمند تو اگر تازه گرفتاری نیست پس چرا یار قدیم از نظر انداخته‌ای

6 هیچ مرغ دلی از حلقهٔ زلف تو نجست این چه دامی است که در رهگذر انداخته‌ای

7 سرگران رفته‌ای از حلقهٔ عشاق برون جان به کف طایفه را در خطر انداخته‌ای

8 گره از چین سر زلف گشودستی باز یا به دامان صبا مشک تر انداخته‌ای

9 نه همین کشتهٔ عشق تو فروغی تنهاست ای بسا کشته که بر یکدیگر انداخته‌ای

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای

شاعر شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای چه کسی است ؟

شاعر شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای فروغی بسطامی می باشد.

شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای چیست ؟

قالب شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای غزل است

مضمون اصلی شعر تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر