به چشم لطف اگر بینی گرفتاران از هلالی جغتایی غزل 4

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را

1 به چشم لطف اگر بینی گرفتاران رسوا را به ما هم گوشه چشمی که، رسوا کرده‌ای ما را

2 پس از مردن نخواهم سایه طوبی ولی خواهم که روزی سایه بر خاکم فتد آن سرو بالا را

3 حذر کن از دم سرد رقیب، ای نوگل خندان که از باد خزان آفت رسد گل‌های رعنا را

4 دلا، تا می‌توان امروز فرصت را غنیمت دان که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را

5 زلال خضر باشد خاک پایت، جای آن دارد که ذوق خاکبوسی بر زمین آرد مسیحا را

6 هلالی را چه حد آنکه بر ماه رخت بیند؟ به زیبا را؟

عکس نوشته
کامنت
comment