- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا شمع دل، افروخته بزم حضور است داغ غم عشق و سر من آتش طور است
2 غم بر کمر مور، نهد کوه گران را در کشور لاغربدنان کار به زور است
3 ترسم که شوی خرج ره ای عقل گران جان پا در سفر عشق سبک دار، که دور است
4 ترک دو جهان گوی، اگر مرد فنایی سامان سبکباری این راه، ضرور است
5 آن ملک که در زیر نگین داشت سلیمان در حلقهٔ صاحب نظران دیدهٔ مور است
6 جز مرگ که شیرینی جان خاک ره اوست هر آب چشیدیم درین بادیه شور است
7 عاشق نشود شیفته عشق مجازی از شهد هوس ذائقه عشق نفور است
8 کی می زند از نشئه می موج پریزاد بی مغز کدویی که پر از باد غرور است
9 در دوزخ هجران ز خیال تو حزین را اندیشه بهشتی ست که جولانگه حور است