- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا آن ذقن ز خط شده گوی معنبر است زان عنبرین شمامه مشامم معطر است
2 پرچین ز خار خشک بود رسم و خط تو پرچین نهاده گرد گل از سنبل تر است
3 دل بد مکن که خاتمه حسن شد خطت کان پیش ما مقدمه حسن دیگر است
4 قدت چه دلرباست که بینم هزار دل کاندر میان گرفته تو را چون صنوبر است
5 پیوسته در برابر جانم خیال توست آری مرا خیال تو با جان برابر است
6 دل دربرم چو اخگر و فرسوده تن بر او خاکستری پدید شده هم ز اخگر است
7 دارد بر سر ز تیغ تو جامی نشان چو فرق لیکن نشان تیغ تو از فرق برتر است