-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود گوشهٔ دامن ما وقف میان خواهد بود
2 می نمودند ملایک به ازل عشق به هم کاین گهر دست زد بی بصران خواهد بود
3 گر شود کون و مکان زیر و زبر در ره عشق صورت ناصیه بر خاک عیان خواهد بود
4 جز به بازار قیامت ، دل پرخون، زنهار مفروشید که این جنس گران خواهد بود
5 دیده بی نور شد ازگریه، خدایا به ازل گفته بودی که به جایی نگران خواهد بود
6 دلم آخر به تماشاگه دیدار آورد تا کی این آئینه در آئینه دان خواهد بود
7 دست فرسوده شود آخر و گمنام شوم من گرفتم هنرت نقد روان خواهد بود
8 به سرانجام جم و کی چه نهم بیهده گوش کمترین بازی افلاک همان خواهد بود
9 عرفی از پیر مغان دست نداری هر چند بر دلت بستن زنار گران خواهد بود