تا قدم در ره مردان از حکیم نزاری قهستانی غزل 1103

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

تا قدم در ره مردان ننهی مردانه

1 تا قدم در ره مردان ننهی مردانه لافِ مردی مزن ای خواجه ی نافرزانه

2 در حریمِ حرمِ عشق ترا ره ندهند تا که از خویش به کلّی نشوی بیگانه

3 خویشتن بین بنبیند به جز از خود کس را به کسی بین نه به خود تا نبود افسانه

4 عقل آن‌جا چه کند چون نتواند ره برد مرد باید که بود شیفته و دیوانه

5 قبله از راه حقیقت نکند جز رخ دوست کعبه سازد ز سر صدق درِ می‌خانه

6 بسته ی توبه و پیمان مجازی نشود جان نهد از کف و از کف ننهد پیمانه

7 سرّ اسرار چو شمع است از او نور نیافت هر که بر شمع نشد سوخته چون پروانه

8 چون نزاری اگر از دامِ بلا برگذری نبود در سرت از حرص هوایِ دانه

عکس نوشته
کامنت
comment