1 تا سر زلف پریشان تو چین در چین است زیر هر چینی از آن جای دل غمگین است

2 بی مه روی بتان شب همه شب تا به سحر دامن و دیده‌ام از اشک پر از پروین است

3 مکن از عشق بتان منع مرا ای ناصح که مرا عشق بتان رسم و ره دیرین است

4 شیوه کوهکنی شیوه فرهاد بود صفت حسن‌فروشی صفت شیرین است

5 باغ حسن تو چه باغیست که پیوسته در او سنبل و نرگس و ریحان و گل و نسرین است

6 عاشق ار خواب سلامت نکند نیست عجب عشق را درد بود بستر و غم بالین است

7 وحدت از صومعه گر رخت به میخانه کشید عارف حق‌نگر و رند حقیقت‌بین است