1 تا از رخ تو سنبل تر میخیزد گوئی که نبات از شکر میخیزد
2 شاها، تو خلیلی، چه عجب میداری؟ گر سبزه ز آتش تو برمیخیزد؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زلف تو در کمند جنون میکشد مرا خوشخوش به کوی عشق درون میکشد مرا
2 هرجا که میگریزم از این فتنه، ناگهان عشقت عنان گرفته برون میکشد مرا
1 خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت چه خون که در جگر نافه های چین انداخت
2 دلم که داشت تمنای خاکبوس درت بعاقبت سخن خویش بر زمین انداخت
1 ای در غم تو حاصل من درد و داغ هم آشفته دل ز فتنه زلفت، دماغ هم
2 یکشب، ز چهره مجلس ما را فروغ ده تا شمع گوشه ای بنشیند، چراغ هم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به