-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا سپهر حسن را رخسار تو ماهست و بس هر سحر در عشق تو کار دلم آهست و بس
2 بیتو زارم آنچنان کز زندگیم اصحاب را هیچ اگر هست آگهی ز آه سحر گاهست و بس
3 چشم مخمورت ز بیماری من دارد خبر وز پریشانی حالم زلفت آگاهست و بس
4 باد ره گم میکند در تیرگی زلف تو تا نپنداری دل بیچاره گمراهست و بس
5 بر سر بازار عشقت عقل سودائی من سود خود داند زیان گر مال و گر جاهست و بس
6 هر کسیرا در عبادت روی سوی قبله ایست قبله اقبال من آنروی چون ماهست و بس
7 رخ چه پنهان میکنی ز ابن یمین کاندر جهان خود همیدانی که از جانت نکو خواهست و بس