که گوید سلام من مستهام از جامی غزل 312

جامی

جامی

جامی

که گوید سلام من مستهام

1 که گوید سلام من مستهام به جانان که کرده ست در جان مقام

2 در او بس که گم کرده ام خویش را نمی دانم او کیست یا من کدام

3 همه اوست من در میان کیستم نمانده ست با من ز من غیر نام

4 اگر من به حرمت سلامش کنم فمنه علیه یکون السلام

5 وگر او به رحمت خطابم کند فمنه الیه یعود الکلام

6 بتان جان پا کند و ساری درآن جمال ازل همچو باده مدام

7 ز جامی چه عیب ار خورد جام را چو در مشربش عین باده ست جام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر