تا یاد ترا کرده دلم راهبر از جویای تبریزی غزل 746

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش

1 تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش پر در پر عنقا بپریدم ز بپریدم ز بر خویش

2 تا بام قفس قوت پرواز ندارم شرمنده ام از کوتهی بال و پر خویش

3 پیوند سرین را به میان تو چو بیند عاشق بود ار کوه نبندد کمر خویش

4 یکبار به گرد سر او گشتم و چون شمع گردم همهٔ عمر به قربان سر خویش

5 جویا شده ام واله این مصرع سالک ‏«طاووس اسیر است به گلدام پر خویش»‏

عکس نوشته
کامنت
comment