جامی

جامی

جامی
جامی

طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم از جامی غزل 236

غزل 236 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم

1 طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم یکدم از تنگی و تاریکی بر آساید دلم

2 شد دلم خون و آید از مژگان فرو در کوی تو جز به کوی تو بلی مشکل فرود آید دلم

3 بس که خود را از رگ جان بر تو محکم دوخته هیچ کس نتواند از خوبان که برباید دلم

4 لاغرم زانسان که چون از کسوت فانوس شمع زآتشت روشن ز زیر پوست بنماید دلم

5 تا به زیر پای تو از پرده خود کرده فرش از تفاخر سر به ساق عرش می ساید دلم

6 بهر تشریف خیال تو ز خونین قطره ها منظر دیده به رنگین گوهر آراید دلم

7 کی توانم جامی از سودای خوبان توبه کرد غیر ازین چون کار دیگر را نمی شاید دلم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم

شاعر شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم چه کسی است ؟

شاعر شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم جامی می باشد.

شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم چیست ؟

قالب شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم غزل است

مضمون اصلی شعر طره از روی چو مه بگشا که بگشاید دلم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.