- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هیچ بندگیی گرچه نیستم در کار تو شرطِ بنده نوازیِ خود فرو مگذار
2 ز جنسِ عیب و هنر نیست آدمی خالی من ارچه بی هنرم هم نظر دریغ مدار
3 جزاین گناه ندارم که دوست می دارم تورا و گرنه به جایِ خودست استغفار
4 وگر جریمه ای از بنده در وجود آمد به زلّتی نتوان شد ز دوستان بی زار
5 ز من زمانه بگردید و روزگار گذشت وگر تو نیز عنایت دگر کنی زنهار
6 تو در کنارِ من انصاف را چنان باشی که در میانِ خَزَف عِقدِ لؤلؤ شه وار
7 ولی چو هستم از اوّل عزیز کردۀ تو عزیز کردۀ خود را چنین مگردان خوار
8 درست شد که ز من بر شکسته ای آری به روزگارِ عنایت چنین نبود قرار
9 چو نی نزار شده ست از درِ ملامت نیست اگر بنالد و زاری کند نزاریِ زار
10 از آستانۀ شاهِ جهان چنین محروم تنی مریض و دلی مبتلا زهی سر و کار