1 تا دل به برم هوای دلبر دارد افسانهٔ عشق دلبر از بر دارد
2 دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری دل از دلبر چگونه دل بردارد
1 ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد
2 در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان در دست ساقی قوتجان رخسار جانان پرورد
1 ای طرهٔ مشکین تو با مشک پسرعم ای خال تو با مردمک دیده برادر
2 بیرابطه آن یک را عودست همی خال بیواسطه این یک را عنبر شده مادر
1 الحمد که از موهبت ایزد داور زد تکیه بر اورنگ حمل خسرو خاور
2 الماسفشان شد فلک از ژالهٔ بیضا یاقوتنشان چمن از لالهٔ احمر